یازده فرق عارف با درویش و مرتاض؟ قسمت دوّم
یازده فرق عارف با درویش و مرتاض؟ قسمت دوّم
معرفت نشانه حیات است – روح است که از خداست و انسان را خدایی می کند – هر چند عوامل زیادی درتوفیقات سیر و سلوک دخیلند ولی به نص قرآن سعی و تلاش نقش مهمی ایفا می کنند – انسانها چون پیمانه هایی هستند با ظرفیت های متفاوت در نتیجه توانائیهایی در حد ظرفیتشان
کرامات غیر از آنچه دراویش و علی الّهی ها و مرتاضان هندی انجام می دهند است . هر چند تعدادی آنها نیز از طریق تقویت نفس و ریاضت حاصل می شود ؛ ولی ریاضت آنها اکثراً سخت و بیشتر غیر مشروع می باشد .
اگر از راه مقایسه در آییم :
1- ارتزاق از نان حلال : عرفا مانند حماری عمل نمی کنند که هر کجا علف زاری ببیند بدون بکار گیری تعقل و تفکر به اینکه مرتع از آن صغیر است یاکبیر ، فقیر است یا غنی ، یتیم است یا بالغ ، عامی است یا عالم ، از حلال است یا حرام و ... سرش را پایین انداخته و شروع به چریدن آن کند :
روزی شخصی آهویی را شکار کرده و گوشت آن را پیش یکی از علمای بزرگ آورد و گفت : بخورید که حلال است زیرا تیر را خود ساخته و سوار براسبی بودم که آن را از پدرم به ارث برده ام .
عالم گفت : بیاد دارم که روزی پادشاهی دو پرنده ی دریایی را شکار کرده و پیش استادم آورد که بخورید که حلال است زیرا آنها را بوسیله ی سگ شکاری خودم صید کرده ام .
استاد گفت : سخن از دو پرنده نیست بلکه سخن از از سگ شکاری است که معلوم نیست که مرغ و خروس کدام پیر زن را خورده تا قوت گرفته و آن دو پرنده را برای تو شکار کرده است .
حال صحبت از گوشت آهو و اسب نیست بلکه صحبت از خوراک اسب است که معلوم نیست در مزرعه ی چه کسی شکم خود را سیر کرده تا برای تو سواری دهد تا با آن به شکار بروی .[10]
بارها اینجانب خود شاهد بودم وقتی هدایایی توسط مردم عادی از اقصار نقاط ایران برای عارف معاصر مرحوم آیت الله بهجت (متوفی 1388 هـ ش ) می آوردند از نزدیکانش که در رأس آنها فرزند بزگوارش که در اطراف او حضور داشتند هیچ کس حق دریافت هدیه ای حتی ناچیز نداشت مگر با اجازه ی شخص خودش .
غذای حرام قلب را چنان فاسد می کند که سرکه عسل را ، بطوریکه موعظه خدا و پیامبر و امام هم در او اثر نمیکند چنانچه نصیحت امام حسین (ع) در روز عاشورا در دل اهالی کوفه و شام فایده ای نداشت .
حسنعلی اصفهانی در مهمانی حتی از ماست گاوی که شبانه یک بار از علف باغ همسایه چریده بود نخوردند .[11]
حتی بعضی از این فراتر عمل می کنند :
سید محمد باقر قزوینی خواهر زاده بحرالعلوم نقل می کند : روزی به اتّفاق سید مرتضی نجفی به زیارت یکی از صلحا رفتیم . چون خواستیم برخیزیم ، آن مرد صالح عرض کرد : امروز در منزل ما نان تازه طبخ شده است . دوست دارم از آن میل بفرمائید . آقا سید مرتضی نجفی قبول کرد . چون سفره آماده شد سیّد لقمه ای از نان در دهان گذاشت پس عقب نشست و هیچ میل نفرمود . صاحب منزل پرسید چرا میل نمی فرمائید ؟ فرمودند : این نان را زن حائض پخته . پس نان دیگر آوردند و سیّد میل فرمودند .[12]
از قول سید بن طاووس به استناد آیه ی 121 سوره ی انعام که آمده : از آنچه نام خدا برآن یاد نشده نخورید ، گفته شده که هر طعامیکه هنگام آماده کردن آن نام خدا برآن خوانده نمی شد میل نمی فرمودند .
وای بردوره ای که بجای بردن نام خدا هنگام پخت ، موسقی و آلات لهو استعمال نمایند و نعمت خدا را با معصیت همراه کنند . بدتر از آن از گندم وجوی که زکاه و حق فقیران و مستمندان در آن است استفاده شود و یا در زمین غصبی کشت شود .
سید زین الدین طباطبایی معتقد است : بعضی از میهمانی های متعارف چون جشن های تولد که زن ها بر مردها تحمیل می کنند و مردان چاره ای جز قبول آنها را ندارند استفاده از آنها حرام است .
2- مبدأ و منشأ کارهای خارق العاده ی آنها(مرتاض و درویش ) شیطان ، اجنّه و موجودات شریر هستند ، در صورتیکه منبع کرامت اولیاء خدا : خداوند ، فرشتگان و موجودات مقدّسند.
روزی درویشی از علیشاه پاکستان نزد رجبعلی خیاط آمد و گفت : به همه ی خانقاه ها و سوراخ سمبه ها رفته و سری زده ام و کار همه را جز دغل بازی چیزی ندیده ام . حالا تک و تنها و غریب شده ام . دیگر نمی توانم باکسی ارتباط برقرار کرده و دوست شوم . بنظر شما من در پاکستان با چه کسی می توانم دوست شوم . شیخ سرش را پایین انداخته و کمی توجه کرد و بعد آدرس شخصی را دقیقاً تا خانه و حتی قد و قواره ی شخصی را به او داد . از او پرسیدند : آیا تا به حال پاکستان رفته ای . گفت : نه .[13]
3- کرامت اولیاء در جهت خیر و نجات بشر است[14] و در هر زمان و هر مکان دست به کرامت نمی زنند و برای کارشان هم وجهی دریافت نمی کنند . در صورتیکه مرتاضان و دراویش چنین نیستند .
4- مرتاضان و دراویش توانایی انجام کار های مشخّص را دارند و بیشتر جهت خود نمائی چون : خوردن شیشه و زدن میخ به سر خود و فروبردن خنجر در شکم و … این کار هارا انجام می دهند و یا دعای آنها در مورد خاصّ مستجاب می شود ولی اولیاء خدا به اذن خدا در همه ی امور توانا بوده و کرامات آنها تکراری نیست .
احمد آقا فرزند آیت الله انصاری در حدود سالهای 1342 – 1325 شمسی در همدان با یکی از دراویش بنام سید علی کاشف دوست بود . کاشف به احمد آقا پیشنهاد داده بود که اگر پدرت اجازه دهد من تو را با طی الارض به زیارت مکه و مدینه ببرم که آیت الله انصاری موافقت نکرده بود و به فرزندش گفته بود که او را نزد من دعوت کن . ولی درویش از رفتن به نزد او خود داری کرده و گفته بود : پدرت خیلی قوی است و کار های مرا بچه گانه می پندارد و اگر من نزدش بروم همه ی کراماتم را از دستم می گیرد ولی من دلم به اینها خوش است و نمی خواهم انها را از دست بدهم .[15]
یا شهریار شاعر معاصر در مورد لطف الهی و بریدن از چند بت درونی گوید : .... صوفی شده و گیر دراویش افتاده بودم و از ملت بریده بودم و در فرهنگ و محیط آن روز که از اسلام خبری نبود باز درویشی غنیمتی بود که هو حقی می گفتم فهمیدم که از مسلمین بریده و از جاده اصلی منحرف شده ام .[16]
5- اولیاء خدا در محلی جمع و بازار کرامت راه نمی اندازند : بلکه بنا به ضرورت و اغلب ، به جهت رفع مشکل و برآوردن حاجتی از حاجات مردم ، کرامتی اظهار می دارند ، و آن را سبب فخر و مباهات خود نمی دانند : در صورتیکه دراویش و مرتاضان بیشتر برای جلب محبّت مردم عمل می کنند .
6- عارف طاعات و عبادات را نه به شوق لقای بهشت و نه از ترس عذاب جهنّم انجام می دهد . چنانکه حضرت علی (ع) می گفت : من خدا را نه به طمع بهشت اطاعت می کنم که بندگی تاجر پیشگان است و نه از ترس جهنم که عبادت بردگان است عبادت می کنم . بلکه خدا را به جهت اینکه شایسته ی عبودیت و بندگی یافتم ، عبادت می کنم[17] . البته نه اینکه عارف از بهشت خوشش نمی آید و یا از آتش جهنّم نمی ترسد . بلکه هدف عارف از طاعات و عبادات برای رسیدن بخدا و تقرّب معنوی اوست . مثل عارف در طاعات و عبادات جهت وصال حق بدان ماند که کسی مشتاق دیدار دوستی است که جهت دیدار به نزد او می رود ؛ هدف او از این حرکت دیدار دوست است ، امّا اگر دوست او بجهت پذیرائی از او میوه و یا شربتی نیز به او تعارف می کند تناول می کند ولی نه این است هدف او از دیدار دوست خوردن میوه و شربت باشد .
7- دراویش با ریاضت نفس خود را قوی می کنند ولی عرفا با تمسک به « قَد اَفلَحَ مَن زَکّاها »[18] به تحقیق کسی رستگار شد که خود را تزکیه کرد . گاهی بعضی از عرفا با آنکه امکانات رفاحی داشته و منع شرعی هم نداشتند برای مبارزه با شیطان که همواره انسان را به رفاه طلبی و تنوع طلبی سوق می دهد مانند آیت اله کوهستانی راه ریاضت در پیش گرفته اند .آمده :
شیخ عباس قوچانی گوید : زمانی در عنفوان جوانی خود سرانه ریاضت پیش گرفته و افراط در آن داشتم وقتی استادم از موضوع اطلاع پیدا کرد مرا از ریاضت و تند روی در آن منع کرد گفت : رسیدن به کمال به عنایت نیاز دارد نه ریاضت . این طور نیست که انسان از کار و زندگی دست کشده و دنبال حق باشد نه اینطور نیست . در زمان رسول اکرم (ص) به کسانی که زهد اختیار کرده و در مسجد به عبادت می پرداختند گفت : به خانواده ی تان چه کسی رسیدگی کرده و خرجی خانه و خانواده ی شما را چه کسی پرداخت می کند و ... . من که پیامبر شما هستم در عین حال هم به عبادت می پردازم هم کار می کنم هم با همسران معاشرت می کنم و به امور اجتماعی می پردازم .
عارف فرزانه آیت الله سید مرتضی طالقانی که عمری را در سیر و سلوک سپری کرده و به مقامات عالی رسیده بود نوشته اند در اواخر عمر تأسف می خورد که چرا ازدواج نکرده است .
حاجی مؤمن : حاجی مؤمن سرایدار مسجد سردزک شیراز گوید : در ایام جوانی اشتیاق وافر به دیدن امام زمان (ع) طوری مرا فرا گرفته بود که از خورد و خوراک انداخته و هر روز نهیف تر و لاغر تر می شدم بطوریکه روزی بر اثر ضعف بی هوش به زمین افتادم ، ناگاه صدایی به گوشم رسید : حاجی مؤمن برخیز از غذایی که برای تو آورده اند تناول کن و … این راهش نیست .
بلند شده و شخص نورانی را کنارم دیدم ایشان به من فرمودند : « شما همراه امام جماعت مسجد به مشهد بروید ! در قم شخصی را ملاقات خواهید نمود به دستور های او عمل کنید .» مبلغی هم پول به من مرحمت فرمودند .و از نظرم ناپدید شدند .[19]
8 – عرفا هیچ وقت کاری به نفع خود انجام نمی دهند وفقط نظر خدا برای آنها شرط است : پاهای عارف بزرگ حضرت آیت ا… بهاءالدینی در اواخر عمر بر اثر سکته فلج و از کار افتاده بود . چون این پیشامد را نزد عارف حیّ الزمان آیت ا… بهجت بیان می کنند ، ایشان می فرمایند : “بیست تا بسم الله الرّحمن الرّحیم بگوید و برخیزد و راه برود!” . فرمایش ایشان را به بهاء الدّینی می رسانند . ایشان لبخندی زده و می گوید : همین طوری بودنم بهتر است .[20]
ابوبکر علی المصیصی که از جمله ابدال ( مردان خدا و مستجاب الدعوه) بود سی سال به مرضی مبتلا و در بستر بیماری بود 0 اصحابش او را گفتند : می خواهی از این بیماری خوب شوی ؟ گفت: نه ! گفتند : چگونه است که نه مرگ می خواهی و نه بهبودی ؟ گفت : اگر یکی از این دو را بخواهم ، دقیقا" خلاف آن چیزی را خواسته ام که خواست خداست 0 مرا به این فضولی چه کار که چیزی خلاف مشیت خداوند بخواهم 0 من بنده مملوکم و خداوندگار آن چه صلاح من باشد بهتر می داند و خودش انجام میدهد 0
به با یزید بسطامی گفتند : از خدا برای خودت چیزی بخواه . گفت : از خدا می خواهم که چیزی از او نخواهم .
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آن چرا جانان پسندد .
9 - عارف کار های عبث و بیهوده (لعب ) انجام نمی دهد چه در حرف باشد بنام شوخی و مزاح و چه در فکر و خیال باشد چه در عمل که برای آخرتش نفعی نداشته باشد :
عارف اهل ریاضت حضرت آیت ا… کشمیری می گفت : “روزی خسته از درس با دوستان در صحن حضرت امیر المؤمنین با دوستان سرگرم صحبت بودیم ، که ناگهان شخصی عبا بسر به نزدیک من آمده و دستی به من زد و فرمود :«ماللّعب خلقنا»[21] (ما برای بازی آفریده نشده ایم ) او جناب آقای بهجت بود . این امر مرا متوجّه کرد .” که بعد ها به مقامات عالی عرفان رسیده بود .
ملاقات خلیفه ی دوم با اویس قرنی معروف است : در زمان خلافت عمر ملاقاتی بین او و خلیفه دوم اتّفاق افتاد و عمر زهد او را ستود . پس گفت : کیست که این خلافت را از من به یک قرص نان خریداری کند ؟ اویس گفت : آنکس را که عقل باشد بدین بیع و شرّی سر در نیاورد و اگر تو راست می گویی بگذار و برو تا هر که خواهد برگیرد . گفت امورات کشور اسلامی ماند . گفت مگر تو صاحب اختیار دین و مردمی؟ صاحب اختیار همه خداست . یکی پیدا می شود و اداره امور میکند .آنگاه عمر گفت : مرا دعا کن! اویس پاسخ داد من از پس هرنماز مؤمنین و مؤمنات را دعا می گویم . اگر تو با ایمان باشی دعای من ترا دریابد و الاّ من دعای خویش ضایع نکنم .
10 – عدم انجام کارهای خلاف طبیعت : معمولاً عرفا مخصوصاً در مورد خودشان کاری خلاف نظام طبیعت انجام نمی دهند . : شیخ حسنعلی اصفهامی به شغل طبابت اشتغال داشت . او به استناد : « ابی الله ان یجری الامور الا به اسبابها ». می گفت : برای امور دنیوی اسباب و وسیله ی دنیوی نیاز است . ما وسیله هستیم شفا با خداست . چه وقتی حضرت موسی (ع) به کوه طور می رفت ، مبتلا به قولنج شد . شفای خود را از خدا خواست . خطاب آمد به دکتر مراجعه کن . عرض کرد توکه کلیم اللهی و مرده را زنده می کنی و کور را شفا می دهی آنگاه من به دکتر دنیوی مراجعه کنم ؟ خطاب آمد : ما این گیاهان را بیهوده نیافریدیم و علم طب را بیهوده به انسان الهام نکردیم . حال تو می خواهی این همه را عبث بگذاریم و در پی شفای تو باشیم ؟ و یا زمانیکه در بستر بیماری می افتد پسرش می پرسد : تکلیف چیست ؟ گوید : من فلان روز رفتنی هستم و دکتر و دوا و درمان سودی ندارد . ولی تکلیف ظاهری بر این است که مرا به بیمارستان ببرید و دکتر دارو تجویز کند و من نیز داروها را مصرف کنم و چنان که گفته بود شد .
و یا زمانی که دزدی در نظر داشت از دیوار خانه بالا رود علیرغم اینکه توان معنوی انصراف از کارش را داشته و یا سایر وسیله های دفاعی از تفنگ بادی جهت ایجاد صدا و فراری دادن دزد استفاده می کند .[22]
تمام ائمه با آن همه مقام و قدرت معنوی هیجگاه چه برای ارتزاق و چه انجام امور دنیوی خارج از چهار چوب اسباب دنیوی عمل نمی کردند چه حتی امام حسین (ع) در میدان کربلا کمک زعفرجن را رد کرد و فرمودند : قدرت من برای نابود کردن دشمن بمراتب بالاتر از شماست ولی اگر من چنان کنم این جماعت گمراه به چه وسیله ای مورد آزمایش قرار گیرند . ما با اتکا به نیروی جسمی انسانی با دشمن مبارزه می کنیم . و یا سید هاشم خاکن در زمان نادرشاه از خارکنی و فروش آن و رجبعلی خباط از خیاطی و حسنعلی اصفهامی از عطاری ارتزاق می کردند .
در زمان جنگ ایران و عراق تعدادی از علماء خدمت عارف فرزانه معاصر آیت الله بهجت رسیده و در خواست کردند که کاری بکند که صدام سقوط و یا از بین برود . ایشان فرمودند : « نزد ما اذکار و اورادی وجود دارد که اگر خوانده شود به او مهلت نخواهد شد ولی مصلحت نیست در عین حال که می دانیم بعد از او چه خواهد شد و بدتر از او نخواهد آمد .[23]
شیخ رجبعلی خیاط برای حاج محمد هندی که بخاطر نمازش قطار را با قدرت معنوی خودش نیم ساعت به تأخیر انداخته بود می گوید : برای این کارت هزار بار باید استغفار کنی [24]
11- برای عرفا بود و نبود فرقی ندارد چه مقامی بر او بدهند و یا تأییدش کنند و یا از دستش بگیرند و یا تکذیب اش کنند :
خبر نگاری از امام خمینی موقع آمدن از فرانسه به ایران پرسید : اکنون که با پیروزی به ایران باز می گردید چه انگیزه دارید؟ گفتند: هیچ ! و در هوا پیما هم که در مسیر فرانسه به ایران بوده خونسرد اعمال روز مرّه ی خود را چون خواندن قرآن ، نماز و ذکر و ... انجام می داده .
چرا علما و عرفا مخالطت بیشتر با مردم را توصیه نمی کنند ؟
ای فرزند، بدانید که رفت و آمد و مخالطت با مردم ، بیماری و دردی سهمگین است .کاری است که سخت انسان را از یاد خدای جلّ جلاله باز می دارد . امروز این دشواری به همان جا رسیده که در زمان جاهلی داشت که به جای عبادت خدا به پرستش بت ها می پرداختند . پس ای فرزند ، چندانکه می توانی از رفت و آمد زیاد با مردم بپرهیز که من آزموده ام و
دیده ام که رفت و آمد بسیار با مردم در دین مایه ی بیماری های خطرناک است و از جمله گرفتاری های آن این است که به امر به معروف و نهی از منکر گرفتار می آیی .پس اگر از سر راستی وادای امانت به این کار پردازی ، به یقین همه دشمن توگردند ، و به جای آنکه به یاد خدا باشی به دشمنی با مردم مشغول خواهی شد و اگر با آنها به دو رویی و مدارا پردازی پس آنها در مقابل خدای جلّ و جلاله خدایان و الهة تو خواهند شد و در پیشگاه خدا رسوا خواهی بود. چه اینکارت به منزله ی به تمسخر گرفتن خداست و شکستن حرمت خدا و آنها که حرمت خدا را بشکنند دیگر برای پیامبر و پیشوایان حرمتی قایل نخواهند بود . و این بی حرمتی است که مقدمه ی انجام کارهاینا پسند خواهد بود . مثالی شاهد بر این مدعا : اگر در مجلسی مردم کلاه تو را بردارند و یا از روی سبک شمردن و اهانت به تو چیزی را بزور ازتو بستانند ، هر گز از آنان غفلت نمی کنی و چنین بهانه ای نمی آوری که قدرت درگیری با آنان را نداری ، بلکه بسا که به بهای جان گرامی و هر چه که داری با آنان در افتی و برای انتقام از آنان هرکوششی که در قول وفعل بتوانی بجای آوری و از آنان روی بر می گردانی و ... این برای دفاع از آبروی خود است پس در مقابل هتک حرمت الهی چگونه در برابر دیگران از او دفاع خواهی کرد ؟
از جمله زیان های معاشرت بسیار با مردم به عهد و پیمان مردم بیشتر از عهد و پیمان باخدا اطمینان میکنی چه بسا مردم به جهات مختلف نتوانند وفا به عهد کنند و این عدم وفا به عهد آنها شما را به گرفتاریهایی مشغول کند .
دیگر از خطر های مخالطت با مردم آن است که وعده ها و تهدید های آنها را از وعده ها و تهدید های خدای جلّ ّو جلاله خطرناک انگاری .
خوی معاشرت بیشتر با مردم آن است که مدح آنها را دوست می داری و از بدگوئی آنها را نمی پسندی .با این احساس از محبّت و مذمّت خدای باری و تعالی غافل می شوی
از دیگر خطر های مخالطت با مردم توجه به احسان مردم و تشکر از آنها بیشتر ازتوجه به احسان خدا و شکر نعمتهای او خواهد بود .
از جمله خطرات معاشرت با مردم به فساد کشیده شدن عبادات است بطوریکه دیدار مردم بیشتر به خاطر سود جویی دنیا و مادی و یا رفع خطر از آنهاست .در این معاشرت ها کمتر رضای خدا مورد توجه خواهد بود .
ای فرزند ! بسیار دیده ام که جنازه ای را تشییع میکنند و بر مردگان نماز می گذارند و این امر مهم که بیشتر برای عبرت گرفتن است تا انسان متوجه بی ارزشی دنیا بشود وسیله ای شده برای حسابها ( آینده نگری ها ) و تقرب به اولیا و بازماندگان مردگان . ولی اگر مرد صالحی بمیرد و کسی از بازماندگان او نباشد که از راه نماز میّت و تقرب جستن به او نفعی داشته باشد تشییع کنندگان جنازه او بسی اندکند و اینجا دستور الهی مبنی بر شرکت در تشییع تباه می گردد . امّا اگر کسی فوت کند و از بازماندگانش امید سودی باشد ، بیشتر در تشییع او حضور بهم می رسانند اگرچه قدرت آزردن تشییع کنندگان و نماز گزاران در آن ها نباشد . و یا ترس از آزردن آنها نباشد و نمازگزاران بسیاریدیده ام حتی کسانی که نیازی به سود باز ماندگان متوفی نداشتند .
بدترین معاشرت آن است که بزرگی ترا به مجلسی دعوت کند در حالیکه می دانی او در صراط مستقیم نیست و یا رئیسی دعوت کند در حالیکه تکیه او بر آن مسند خلاف شرع است . و تو با توجیهاتی در آن مجالس شرکت کنی و اعتراض بر آنها نداشته باشی .[25]
[10] - سرگذشت های عبرت انگیز محمد محمدی اشتهاردی
[11] - نشان از بی نشان ها - 46
[12] - داستانهای شگفت دستغیب
[13] - سلوک عارفانه ص 113
[14] - درکتاب نشان از بی نشانها ، تألیف علی مقدادی اصفهانی ، جلد 1 ، انتشارات جمهوری ، چاپ هفتم بهار 75 ، از شیخ حسنعلی اصفهانی 95 مورد مختلف آمده است .
[15] - کرامات و حکایات عاشقان خدا ، جبرئیل حاجی زاده ص 138
[16] داستانهای کشکولی میر خلف زاده ج 1
[17] - نهج البلاغه دشتی حکمت 237
[18] - آیه ی 9 سوره ی شمس
[19] - داستانهای شگفت ، آیت الله دستغیب
[20] - گوهر های حکیمانه ، وهدی عاصمی ، انتشارات طوبی محبّت ، بهار 84 ص154
[21] - این جمله ای بود که حضرت زکری (ع) موقعی که هنوز خرد سال بود و بچه ها او را به بازی دعوت می کردند می گفت .
[22] - نشان از بینشان ها - 40
[23] - فریاد گر توحید ، انتشارات انصاری
[24] - کمیای محبت ، محمدی ری شهری
[25] - برناکمه سلوک عارفان ، دکتر علی شیروانی ، سید بن طاووس